نــﮧ علآقــﮧ
نــﮧ حتـے عآבت...
"اشتباهِ محـض" است
בلتنگ کسـے باشـے
کــﮧ בلـــش با تـ ـ ـ ــو نیســت ...

نــﮧ علآقــﮧ
نــﮧ حتـے عآבت...
"اشتباهِ محـض" است
בلتنگ کسـے باشـے
کــﮧ בلـــش با تـ ـ ـ ــو نیســت ...


آب را گل کردند
چشم ها را بستند و چه با دل کردند ...
وای سهراب کجایی آخر ؟ ...
زخم ها بر دل عاشق کردند
خون به چشمان شقایق کردند ...
تو کجایی سهراب ؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند ،
همه جا سایه ی دیوار زدند ...
ای سهراب کجایی که ببينی حالا دل خوش مثقالی است! ....
دل خوش سيری چند ؟
صبـــــــــــــــــر کن سهـــــــــــــــراب...!
قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟!
من هم از دغدغه ی داغ زمین بیزارم ...

دلمــــ پُر است
پُـــرِ پُـــرِ پُـــر
آنقــــــدر که گاهیــــ اضافه اش،
از چشمانمـــ می چـــــکد ...!!!
خدا جونمـــ هیچے ندارمــــــــــــ ـ
حتے هیچ ڪس رو
آخـﮧ چرا باید این همــﮧ با بدبختے ها سر ڪنمــــ ـ...؟؟؟
چرا هر درۓ ڪـﮧ میزنمــ به روم باید قفل بشــﮧ؟
انگارۓ تو این ڪوچــﮧ بن بستے ڪـﮧ گیر ڪردمـــ اصلا راه در رو نداره
بابا جان مگــﮧ تو خدا نیستے " اون بالا نشستے دارۓ چیڪار مــــ ــ ـــے ڪنے!!!
نا سلامتےخدا یے گفتن بنده اۓ گفتن...

آخـﮧ حتما باید وقتے ڪــﮧ این حرفارو زمزمــﮧ مے ڪنمــ و مے نویسم گریــﮧ ڪنم
تا حرفام رو باور ڪنی!!؟
پس یـﮧ نگاه به چشماۓ خون و خیسمــ بنداز
من نمے خوام به اشڪام بنازمـــ...
فقط این قطره هاۓ اشڪم عاملــ اثبات و صحتــحرفامــــﮧ
تا شاید باور ڪنے و ڪمے دلت به رحم بیاد
تا ڪے باید با دلِ خستــﮧ و چشم گریون دُعات ڪنمـ؟؟
التماست ڪنم...
حداقل یــﮧ وعده بـﮧ همون نمیدۓ..؟؟
به قول خودمون سرم شیره بمالـــــ ــ ـــے
شاید اینجورۓ یـﮧ ڪمے دلِ صاب مرده ام آروم بگیره
ای بابا..
لعنتــــــــــــــ بر این زندگــــــــــــــــــــــے

نابينا گفت : دوستت دارم
ماه گفت تو که منو نمي بيني چطور دوستم داري
نابينا گفت اگه مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم اما الان که نمي بينمت عاشق خودت هستم


عشق گاهي خواهش برگ است در اندوه تاك
عشق گاهي رويش برگ است در تن پوش خاك
عشق گاهي ناودان گريه ي اشك بهار
عشق گاهي طعنه بر سرو است در بالاي دار
عشق گاهي يك تلنگر بر زلال تنگ نور
پيچ و تاب ماهي انديشه در ژرفاي تور
عشق گاهي مي رود آهسته تا عمق نگاه
همنشين خلوت غمگين آه
عشق گاهي شور رستن در گياه
عشق گاهي غرقه ي خورشيد در افسون ماه
عشق گاهي سوز هجران است در اندوه ني
رمز هوشياريست در مستي مي
عشق گاهي آبي نيلوفريست
قلك انديشه ي سبز خيال كودكيست
عشق گاهي معجز قلب مريض رويش سبزينه اي در برگ ريز
عشق گاهي شرم خورشيد است در قاب غروب روزه اي با قصد قربت ذكر بر لب پايكوب
عشق گاهي هق هق آرام اما بي صدا اشك ريز ذكر محبوب است در پيش خدا
عشق گاهي طعم وصلت مي دهد مزه ي شيرين وحدت مي دهد
عشق گاهي شوري هجران دوست تلخي هرگز نديدن هاي اوست 0
عشق گاهي يك سفر در شط شب عشق پاورچين نجواي دو لب
عشق گاهي مشق هاي كودكيست حس بودن با خدا در سادگيست
عشق گاهي كيمياي زندگيست
عشق در گل راز ناپژمردگيست
عشق گاهي هجرت از من تا ما شدن
عشق يعني با تو بودن ما شدن
عشق گاهي بوي رفتن مي دهد صوت شبناك تو را سر مي دهد
عشق گاهي نغمه اي در گوش شب عادتي شيرين به نجواي دو لب
عشق گاهي مي نشيند روي بام گاه با صد ميل مي افتد به دام
عشق گاهي سر به روي شانه اي اشك ريز آخر افسانه اي
عشق گاهي يك بغل دلواپسي عطر مستي ساز شب بو اطلسي
عشق گاهي هم حكايت مي كند از جدايي ها شكايت مي كند
عشق گاهي نو بهاري گاه پاييزي سرخ زرد! گاه لبخندي به لب هاي تو گاهي كوه درد
عشق گاهي دست لرزان تو مي گيرد درون دست خويش گاه مكتوب تورا ناخوانده مي داند زپيش
عشق گاهي راز پروانه است پيرامون شمع گاه حس اوج تنهاييست در انبوه جمع
عشق گاهي بوي ياس رازقي ساقدوش خانه ي بن بست ياد مادري
عشق گاهي هم خجالت مي كشد دستمال تر به پيشاني عالم مي كشد
عشق گاهي ناقه ي انديشه ها را پي كند هفت منزل را تا رسيدن بي صبوري طي كند
عشق گاهي هم نجاتت مي دهد سيب در دستي و صاحبخانه راهت مي دهد
عشق گاهي در عصا پنهان شود گاه بر آتش گلستان مي شود
عشق گاهي رود را خواهد شكافت فتنه ي نمروديان زو رنگ باخت
عشق گاهي خارج از ادراك هاست طعنه ي لولاك بر افلاك هاست
عشق گاهي استخواني در گلوست زخم مسماريست در پهلوي دوست
عشق گاهي ذكر محبوب است بر ني هاي تيز گاه در چشمان مشكي اشك ريز
عشق گاهي خاطر فرهاد و شيرين مي كند گاه ميل ليلي اش با جام مجنون مي كند
عشق گاهي تاري يك آه بر آيينه اي حسرت نا ديدن معشوق در آدينه اي
عشق گاهي موج دريا مي شود گاه با ساحل هم آوا مي شود
عشق گاهي چاه را منزل كند يوسفين دل را مطاع دل كند
عشق گاهي هم به خون آغشته شد با شقايق ها نشست و هم نشين لاله شد
عشق گاهي در فنا معنا شود واژگان دفتر كشف و تمناها شود
عشق را گو هرچه مي خواهد شود با تو اما عشق پيدا مي شود
بي تو اما عشق كي معنا شود...
بي تو اما عشق كي معنا شود...
بي تو اما عشق كي معنا شود...

تقدیم به.....
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش برمن شوق زیستن داد...دلم برای کسی تنگ است که آفتاب
صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد وگیسوان بلندش را به باد می داد ودستهای سپیدش را به آب
می بخشید وشعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند........


نگاهت بیانگر راز دلت نبود!
کاش
اینچنین بود......
نمی دانم رفتنت را
به پای کدامین گناه خود بگذارم؟
عشقم؟
صداقتم؟
شاید هم تصمیم؟
بگو تا بدانم!!؟
من که تو را بارها وبارها از آن خود دانستم
حال چگونه باورکنم...که مرا برای همیشه تا ابد وقیامت ترک کرده ای
چگونه......!
چگونه باور کنم؟!!.....
کاش میدانستی آنکس که درتو امید به زندگی ر اپرورش میداد....
خودش محتاج قطره ای از باران محبت بود..........
روي صخره هاي ساحل مرد ماهيگير نشسته
خشم دريا قايقش رو واژگون کرده شکسته
غول دريا پريا رو دزديده برده شبونه
دل اون نازک و چشماش آبي و ابرو کمونه
اشکاش از گوشه ي چشماش روي گونه هاش روونه
حالا آواز غم انگيز، داره زير لب ميخونه 
توي قصر ديو بدجنس دختر دريا اسيره
توي دستاي کريه ش داره جون ميده ميميره
توي قصر ديو بدجنس دختر دريا اسيره
توي دستاي کريه ش داره جون ميده ميميره
ماهيگير قايقو بردار، بزنش وصله و پينه
برو جنگ ديو دريا مرد و مردونگي اينه
بساز از نو قايقت رو که نشستنت گناهه
برو جنگ ديو دريا چشماي پري به راهه


تو مثل خورشید قشنگی
من برگ زردی نیمه جونم
بی تو دیگه تمومه کارم
بی تو نمی تونم بمونم
یه روز میای که خیلی دیره
شیشه ی عمرمن شکستهمی گی دیگه شدم پشیمون
اشکی رو گونه هات نشسته
من یه برگم برگه زردی پر ز درد
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد
سهم من تو بازیه عشقت چی بود
اون که از تو دل ربود بگو کی بود
یه روزی میای که خیلی دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده
یه روزی میای که خیلی دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده
یه روز میای که خیلی دیره
شیشه ی عمرمن شکسته
می گی دیگه شدم پشیمون
اشکی رو گونه هات نشسته
من یه برگم برگه زردی پر ز درد
عاقبت عشقت ببین با من چه کرد
سهم من تو بازیه عشقت چی بود
اون که از تو دل ربود بگو کی بود
عاقبت یه روز میای که دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده
عاقبت یه روز میای که دیر شده
تن من تو چنگ خاک اسیر شده

بوم خالی و سفید
توی اتاق یخ زده
جلوش یه مشت رنگ سیاه
با یکی که حالش بده
دراز شدم کف اتاق
پنجره ها تا ته بازن
تو دنیایی که من توشم
خرسا به موشا می بازن
میرم سراغ بوم و رنگ
شروع میشه دوباره جنگ
من و قلمو باهمیم
میون این اتاق تنگ
اول صداتو می کشم
بعد میرسم به خندهات
حقه هاتم رو می کنم
بعد وا می مونم تو نگات
دوتا نگاه
نه نمیشه، در نمیاد
یه جاش بدجور می زنه لنگ

یه بوم خالی و سفید
توی اتاق یخ زده
جلوش یه مشت رنگ سیاه
با یکی که حالش بده
یه سطل رنگ از تو حیاط
ورمیدارم میام بالا
همشو میریزم رو بوم
آها... همین ِ...شد حالا
دیگه تموم کار من
میزنم بیرون از خونه
حالا دیگه یه رهگذر
حالش بده، شعر می خونه


احساسی که به تو دارم
یه حس فوق العادست
من عاشق کسی شدم
که خیلی صاف و سادست
احساسی که به تو دارم
به هیچکسی نداشتم
من اسم این حال دلو
عاشق شدن گذاشتم
این اولین باره
دلم داره
میگه آره
دوسِت داره
گرفتاره
بگو آره
یه بیچاره
دوسِت داره
با یه قلبه
تیکه پاره
این اولین باره
دلم داره
میگه آره
دوسِت داره
گرفتاره
بگو آره
یه بیچاره
دوسِت داره
با یه قلبه
تیکه پاره
احساسی که به تو دارم
یه حس عاشقانست
این حس دوست داشتن ِ تو
همیشه صادقانست
احساسی که به تو دارم
خیلی واسم عجیبه
چه نازنینی من دارم
ببین چقدر نجیبه
این اولین باره
دلم داره
میگه آره
دوسِت داره
گرفتاره
بگو آره
یه بیچاره
دوست داره
با یه قلبه
تیکه پاره
این اولین باره
دلم داره
میگه آره
دوست داره
گرفتاره
بگو آره
یه بیچاره
دوست داره
با یه قلبه
تیکه پاره
...این اولین باره...

خیلی خوشحالم از اینکه
تو به دنیا اومدی؛ تو
دنیافهمید که تو انگار
نیمه گمشدمی تو
زندگی خیلی خوبه
چون که خدا تو رو داده
روز تولدم، برام
فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه
اون یه دونه پیش منه
خدا فرشته هاشو که
نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم
من عاشق کی می شدم
به خاطر اومدنت
یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده
تو رو سپرد دست خودم
دست تو گرفتمو
فهمیدم عاشقت شدم

هر شب در رویاهام تو رو میبینم و تو رو احساس میکنم
میدونم تو هم همینطوری ادامه میدی
فاصله های دور و فضاهای خالی بین ما
تو اومدی نشون بدی که ادامه میدی
نزدیک...دور..هر جایی که تو هستی
باور میکنم که قلب ادامه خواهد داد
یه بار دیگه در رو باز میکنی
و تو اینجا در قلبمی
و قلب من ادامه خواهد داد و خواهد داد
عشق میتونه یه بار ما رو لمس کنه و تا آخر عمر ادامه پیدا کنه
و تا وقتی که ما یکی هستیم نمیتونیم بذاریم بره
عشق زمانی که عاشقت بودم بود
زمانیکه تو رو یه بار واقعا بغل کردم
در زندگی من ما همیشه ادامه خواهیم داد
عشقی وجود داره که هیچوقت ترکمون نمیکنه
تو اینجایی....پس چیزی نیست که ازش بترسم
و میدونم قلبم ادامه خواهد داد
بای همیشه همینطور خواهیم موند
جات در قلب من امنه
و قلب من ادامه خواهد داد و خواهد داد
نگات قشنگه وليكن يه كم عجيب و مبهمه![]()
من از كجا شروع كنم دوست دارم يه عالمه
من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر![]()
نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه
تا وقتي اينجا بموني يه حالت عجيبيه![]()
من چه جوري واست بگم بارون قشنگ ونم نمه
هواي رفتن كه كني واسه تو فرقي نداره![]()
اما به جون اون چشات مرگ گلاي مريمه
آخرشم دق مي كنم تا من و دوست داشته باشي![]()
مردن كه از عاشقيه يک دفعه نيست كه كم كمه
من نمي دونم تو چرا اينجور نگاهم مي كني![]()
زير نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه
مي پرسم از چشماي تو ممكنه اينجا بموني ؟![]()
مي خندي و جواب مي دي رفتن من مسلمه
برو به خاطر خودت اما به من قول بده![]()
هرجاي دنيا كه بري ديگه نشو مال همه
رسمه كه لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن![]()
قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه
شايد اين و بهم دادي كه هميشه با من باشه![]()
حق با تو،تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه
ديدي گلا شب كه ميشه اشكاشونو رو پاک مي كنن![]()
يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه
تو مي ري و اسم من واز رودلت خط مي زني![]()
اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه
چشماي روشنت يه كم كاش هواي من رو داشت![]()
تنها توقعم فقط يه بار جواب نامه![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
ترسوترین مسافر ترانههای خط شکن
نمی رسی به مقصدت نمیرسی به قلب من
ترسوترین مسافر ترانههای خط شکن
نمی رسی به مقصدت نمیرسی به قلب من
نمی رسی به این سکوت تا بشه فریاد گریز
نمی رسی به لحظهای که شب بشه ستاره ریز
نمی رسی به سایهای که از ستاره دل برید
واسه رسیدن به تو رو داشتن تو خط کشید
تو این ترانه سکوت بمون اگر که لایقی
بمون کتاب زندگیت نداره فصل عاشقی
تو این ترانه سکوت بمون اگر که لایقی
بمون کتاب زندگیت نداره فصل عاشقی
اسم منو خط بزن از دفتر گریههای شب
تو بی ستارهای و من یکی رسیده جون به لب
اسم منو خط بزن از دفتر گریههای شب
تو بی ستارهای و من یکی رسیده جون به لب
گذشت از این ترانه خون توئی مسافر جنون
بزن به جاده این دلو تو بهت جاده جا نمون
همیشه نامههای کور خراب نام مقصده
نمون که نامهٔ هراس نمرهٔ صفر ممتده
تو این ترانه سکوت نمون اگر که عاشقی
بزن به جاده این دل و رسیدن و تو لایقی
تو این ترانه سکون نمون اگر که عاشقی
بزن به جاده این دل و رسیدن و تو لایقی
من سکوتم تو ترانه ، من یه فانوس تو زبانه
من نگاه مات و گنگم تو نگاهی عاشقانه
من یه زخمم تو یه مرحم ، من به ندرت تو دمادم.
من یه باغه گر گرفته ، تو مثل نزول شبنم
من و تو دو تا عروسک ، با چشای تیله ای
من و تو زندونی ، خاطره های پیله ای
من یه عکس پر غبار ، از یه ترانه ساز لال
اما تو هنوز مثه ، باوری یک قبیله ای
من پر از شکست و تردید ، تو شکوه تخت جمشید
من شبه شب پره مرده ، تو مثه طلوع خورشید
من یه شهره بی پرنده ، تو یه پیروز یک برنده
بگو تو حراج چشمات ، قیمت ستاره چنده
قیمت ستاره چنده ، قیمت ستاره چنده
من و تو دو تا عروسک ، با چشای تیله ای
من و تو زندونی ، خاطره های پیله ای
من یه عکس پر غبار ، از یه ترانه ساز لال
اما تو هنوز مثه ، باوری یک قبیله ای
من پر از شکست و تردید ، تو شکوه تخت جمشید
من شبه شب پره مرده ، تو مثه طلوع خورشید
من یه شهره بی پرنده ، تو یه پیروز یک برنده
بگو تو حراج چشمات ، قیمت ستاره چنده
قیمت ستاره چنده ، قیمت ستاره چنده
چشمای نازت و وا کن ، حیفه اشکات که بریزه
بگو عشقمون همیشه ، واسه خاطرت عزیزه
میدونم برات عزیزه
دونه دونه اشکام رو گونه هامه
وقتی تو نباشی اینا باهامه
میمونی تو قلبم واسه همیشه
تو رو کم میارم تو روزگارم
همه ی وجودم تویی بهارم
بدون تو تنهام نگو نمیشه
هوا وقتی بارونه آره دلم خیلی می گیره
ندونستی گل یاس من دلم بی تو می میره
من و سپردی به پرسه های بارون
رفتی از لحظه هامون آسون
هنوز کنار یاس گلدون ، به انتظارتم تو ایوون
دونه دونه اشکام رو گونه هامه
وقتی تو نباشی اینا باهامه
میمونی تو قلبم واسه همیشه
تو رو کم میارم تو روزگارم
همه ی وجودم تویی بهارم
بدون تو تنهام نگو نمیشه
هنوزم تو خاطراتم تو رو هر نفس میبینم
چه غریبم بی تو اینجا تو رو میخوام نازنینم
سپیده صبح میدونم میای دوباره
گل سرخ و تو و شبنم ، من و بارون و ستاره
دونه دونه اشکام رو گونه هامه
وقتی تو نباشی اینا باهامه
میمونی تو قلبم واسه همیشه
تو تو تو تو
تو رو کم میارم تو روزگارم
همه وجودم تویی بهارم
بدون تو تنهام نگو نمیشه
کی میتونه بعد از تو
محرم رازه من بشه
کی میتونه بعد از تو
همه نیازه من بشه
کی جاتو میگیره و
درد دلامو گوش میده
کی دیوونه کردنو
مثل چشمات خوب بلده
بعضی وقتا میامو
یواشکی میبینمت
وقتی که غنچه بودی
خودم باید میچیدمت
کی به جای من برات
شبا لالای میخونه
شنیدم اون غریبه
قدر تورو نمیدونه
غریبه تورو خدا
عشقمو اذیت نکنی
قول مردونه بده
بهش خیانت نکنی
قول بده چشمای اون
هیچ موقع اشکو نبینه
قول بده که هیچ شبی
چشم انتظارت نشینه
غریبه غریبه
بگو که عاشقشی همیشه
اونو دوست داری
حالا که یاره توه
هیچی براش کم نزاری
تنها امید من که نا امیده
امید من دوباره ته کشیده
لحظه به لحظه فکر نا امیدی
این لحظات امونمو بریده
اون که میگفت با دستای دل من
از قفس بیکسی آزاد شد
چی شد که با گریه ی من شاد شد؟
با شبنم اشک من آباد شد؟
از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم
خواستم دلم یه گوشه ای بمیره
خسته شدم چه انتظار سختی
یکی بیاد جون منو بگیره
قلب من از تپیدن ش خسته شد
نبضم با ضربه های معکوس مرد
قلب من از خستگی خوابش گرفت
این دل نا امید و مایوس مرد
شاید صدای زخمیه دل من
مرهم زخمای دل تو باشه
زخمای دلت
شاید که قصه ی جدایی من
نذاره هیچکی از کسی جدا شه
از وقتی رفت یه روز خوش ندیدم
خواستم دلم یه گوشه ای بمیره
خسته شدم چه انتظار سختی
یکی بیاد جون منو بگیره
قلب من از تپیدن ش خسته شد
نبضم با ضربه های معکوس مرد
قلب من از خستگی خوابش گرفت
این دل نا امید و مایوس مرد
فرصت ما تموم شده
باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو
کدوممون مقصریم
خاطره ها رو یادمه
لحظه به لحظه، مو به مو
هیچی رو یاد من نیار
اونقد خرابم که نگو
بد بودم و بدتر شدم
میرم با پاهای خودم
میرم نمی دونم کجا
آخ...کم آوردم به خدا
دلگیرم از دست خودم
کاش عاشقت نمی شدم
هر جوری می خواستم نشد
از غم یه ذره م کم نشد
من موندم و تنهاییام
از دنیا هیچی نمی خوام
عاقبت منو نگاه!
اشتباه پشت اشتباه
هر روز عاشقتر شدیم
تو عشق خاکستر شدیم
سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم
فقط گریه، فقط عذاب
صد تا سوال بی جواب
نه من، نه تو، از عاشقی خیری ندیدیم
دلگیرم از دست خودم
کاش عاشقت نمی شدم
هر جوری می خواستم نشد
از غم یه ذره م کم نشد
من موندم و تنهاییام
از دنیا هیچی نمی خوام
عاقبت منو نگاه!
اشتباه پشت اشتباه
فرصت ما تموم شده
باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو
کدوممون مقصریم
خاطره ها رو یادمه
لحظه به لحظه، مو به مو
هیچی رو یاد من نیار
اونقد خرابم که نگو
سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگی های من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی
تو آهنگ سکوت تو بدنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم
یه حسی از تو در من هست که میدونم تو را دارم
واسه برگشتنت هر شب در را رو باز می زارم

دو دریچه دو نگاه دو پنجره
دو رفیق دوهمنشین دوهنجره
دو مسافر تو مسیر زندگی
با هم از غروب و سایه رد شدیم
قصه ی عاشقی رو بلد شدیم
فکر می کردیم آخر قصه اینه
جز خدا هیچکی ما رو نمی بینه
دو غریبه دو تا قلب در به در
دو تا دلواپس این چشمای تر
دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین
دوتا دور افتاده ی تنها نشین
عاقبت جدا شدند دستای ما
گم شدیم تو غربت غریبه ها
آخر اون همه لبخند و سرود
چشم پر حسادت زمونه بود

من امشب تنها از تو می نویسم
نسیم سرد شبانه
نجوای عاشقانه تو را برای من زمزمه می کند
در آن هنگام که سرمای تنهایی مرا گرفته سخت در آغوش
سخت می توان فهمید ازآن زمزمه های شبانه
که تو عاشق من هستی
یا عاشق زمزمه کردن دوستت دارم در مقابل باد
سخت می توان فهمید که صدای آن بوسه های گرم
از بهر من است
یا که شاید صدای بوسه های داغ تو بر تن دیگریست
که نسیم آن را شبانه ز خلوتگاه تو دزدیدست
سخت می توان فهمید...

هر چه دادم بر او حلالش باد
غير از آن دل كه مفت بخشيدم
دل من كودكي سبكسر بود
خود ندانم چگونه رامش كرد
او كه مي گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جانش كرد؟

آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را می بندی
تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی
و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم
دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
...خدایا دلم گرفته...
من از سكوت گريزان بوده ام هميشه سالهاست كه سكوت كـرده و اينك!
ترس مرا تكان ميدهد و من پيوسته به عقب بر مي گردم
و از خود اين سوال را بارها و بارها مي پرسم
كه آيا من راه را عوضــی آمـدم ؟
دلم گرفتـه اســت از اين فريبها و نيرنگها
از اين دورويه مردمان بيهوده گو
از آنها كه خدا را درپشت يك تكه ابرپنهان كرده ومي كنند
و خودرا قديس وخالص مـی نمايانند
چرا سادگيها هميشه تهش باختن است ؟
چرا قلب ساده من هميشه ساخت و ويران
نکرد اما ساخته هایش را ویران کرد دست فریب چرا
بالهايم راديگران نمـی بينند پرواز را از همين ســكوی
كوچــك مـی شــود آغـاز كــرد
بی تو من طوفان زده دشت جنونم...
صید افتاده به خونم...
تو چطور می گذری غافل از اندوه درونم؟؟؟؟؟؟
گناه....
در این دنیا نکردم من گناهی
فقط کردم به چشمانت نگاهی
اگر اینک نگاهی شد گناهی مجازاتم بکن هر طور که خواهی
در این دنیا من اورا می پرستم
هم او را هم خدا را می پرستم
تمام مردمان یکتا پرستند ولیکن من دو تا را می پرستم...
گریه...
منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم
آن قدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو بگفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

![]()
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد ![]()
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی ![]()
گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد ![]()
و دست های سپیدش را به آب می بخشید ![]()
و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند...![]()
مي خـــــوام از تو بنويســــــم
براي تو كه در تمام لحظاتم وجود داري
خنده هـــايم براي توســــــت
با تو بودن مرا شاد مي كند و بي تو بودن مرا گريان.
تو با من هســــتي در حالي كه در كنـــارم نيستــي
تو با مني چون در قلب منـي.
قلــــبم را با دنيا عوض نمي كنــــم چون تو در آني
و من تنها تو را دوستــت دارم
كه سبزي مانند بهار ، استواري مانند كوه ،
لطـــيفي مانند گـــل و رواني همچون دريا

خنده تلخ آدما همیشه از دلخوشی نیست
گاهی شکستن دلی کمتر از آدم کشی نیست
گاهی دل اونقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره
یه حرف خیلی ساده هم گاهی چقدر غم میاره

اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم
این شعر تا ابد با تو خواهد زیست
حتی وقی که من دیگر نباشم
یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد
شعر عاشقانه بیشتر از آدمها می ماند
عاشقانت تو را ترک می کنند
اما شعر عاشقانه
همیشه با تو خواهد بود
پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم!
شعری از اعماق جان٫
که مرا به یاد تو آورد......
شعری که همیشه با تو بماند.

کاش می شد که کسی می آمد
این دل خسته ی ما را می برد
چشم ما را می شست
راز لبخند به لب می آموخت
کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس ها همه خالی بودند
آسمان آبی بود
و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید

نمیدانم چرا شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا تا کی برای چه ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه
میبارید و بعداز رفتنت انگار کسی حس کرد که من بی تو تمام هستی ام از
دست خواهد رفت انگار کسی حس کرد که من بی تو هزاران بار در هر لحظه
خواهم مرد و من با آنکه میدانم تو هرگز یادمرا با عبور خود نخواهی برد هنوز
آشفته چشمان زیبای تو ام برگرد...........
تقدیم به آنکه عشق را در چشمان بی فروغ ساحل دید

اگر روزی به سراغ من آمد بگویید کاش هیچوقت نمی رفتی ویا اگر
رفتی کاش زود برمیگشتی...
به او بگویید دیر آمدی...خیلی دیر....
وقتی از دنیا رفتم چشمانم را باز بگذارید تا همه بفهمند که تا آخرین
لحظه ی عمرم منتظر بودم واگر او هنوز عاشقم بود او را به
قبرستان بیاورید واز او بخواهید تا پایش را بر قبرم بگذارد تا روحم
آرام گیرد.
اگر فانوس بالای قبرم روبه خاموشی بود به او بگویید با اشک
چشمانش به آن جان بخشد....................

گویند غروب جایی است که آسمان زمین را می بوسد
من امشب برای تو غروب میکنم
کجایی آسمان من؟!!

زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش ونگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند

دیگر صدای پنجره نمی آید
دلم برای لمس شیشه تنگ شده
خواهم تا بطن افق پرواز کنم
تا شایدحسرت آفتاب را
در هنگام غروب دریابم

واسه تو یه عمر اسیر تو کنج خونه بودیم
ما که رفتیم تو بمون با هرکی دوستش داری
با اون که پنهونی سر روی شونش میزاری
ما که رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود
قصه ی چشمای تو واسه ما تکراری نبود
ما که رفتیم ولی خوب موندی سر قول وقرار
خوب رها کردی دستامو اول بهار
ما که رفتیم ولی مزد دستای ما این نبود
دل ما لایق اینکه بندازیش زمین نبود
ما که رفتیم ولی قدرتو دونسته بودیم
بیشتر خواسته بودیم ولی نتونسته بودیم
ما که رفتیم دل ندادیم به عشق کاغذی
لااقل می امدی واسه ی خداحافظی
بی کسم..................نه از تنهایی
غریبم...................نه از غربت
آرزو دارم برآورده نمیشود.
کابوسی دارم چرا باطل نمیشود
میدانم دیگر نمی بینمت.
ولی باز می گویم:
<< به امید دیدنت..................>>
از راه دور به تو عشق می ورزم تا دیگراین فاصله ها را احساس نکنی...
از راه دور درود دلهای خودم را به تو می گویم......و تو رادر آغوش محبت های
خودم می فشارم...
آری از همین راه دور نیز میتوان دست در شانه ام بگذاری وبا هم قدم
بزنیم.....
به خواب عاشقی می رویم تا این رویا برایم زنده شود....
خاطره هایمون را همیشه در ذهنم مرور می کنم و هیچگاه نمیگذارم خاطره
های لحظه ی دیدارمان از ذهنم دور شود....
این فاصله ها را با محبت و عشقم از بین می برم و کاری می کنم احساس
کنی در کنار من هستی...
و این است برای یک خواب عاشقونه.......
آری ....این است یک فاصله ی عاشقونه........................
<< عاشق باش چون این .راه مقدس است و پایان راه شیرین تر از گذشته
است...>>