تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی

گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد

و دست های سپیدش را به آب می بخشید

و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند...