شادم كه در شرار تو مي سوزم
شادم كه در خيال تو مي گريم
شادم كه بعد وصل تو باز اينسان
در عشق بي زوال تو مي گريم
پنداشتي كه چون ز تو بگسستم
ديگر مرا خيال تو در سر نيست
اما چه گويمت كه جز اين آتش
بر جان من شراره ديگر نيست

شادم كه در شرار تو مي سوزم
شادم كه در خيال تو مي گريم
شادم كه بعد وصل تو باز اينسان
در عشق بي زوال تو مي گريم
پنداشتي كه چون ز تو بگسستم
ديگر مرا خيال تو در سر نيست
اما چه گويمت كه جز اين آتش
بر جان من شراره ديگر نيست

خداي من ،روح پاكي كه تو با همه ي مهربانيت به من بخشيدي
آنگاه كه من غرق درنيستي بودم ، از دنيا رنگ گرفته است
خسته و خاك آلود شده است،سخت بر قلبم سنگيني مي كند
غم بار امانتي بر دوشم نهادي،اما من امانتدار خوبي برايت نبوده ام
اكنون شرمسار و سر افكنده به تو باز مي گردانم اين آينه ي
غبار گرفته را.
ياريم كن تا از غبار گناه بتكانمش.
رنگين كمان پاداش كساني است كه تا انتها زير باران مي ايستند
طاعات و عباداتتون قبول
"عيد بر شما مبارك"
گفت:آغازش سراسر بندگيست
گفتمش پايان آن را هم بگو
گفت:پايانش همه سر كنده گيست
گفتمش درمان دردم را بگو
گفت:درماني ندارد ماندنيست
گفتمش يك اندكي تسكين آن
گفت:تسكيني ندارد ماندنيست

ابتداي يك پريشاني است،حرفش را مزن
دوست داري بشكني قلب پريشان مرا؟
دل شكستن كار آساني است،حرفش را مزن
اين دل شكسته ، بهتر
پوسيده رشته عشق
از هم گسسته ، بهتر
من انتقام دل را
هرگز نگيرم از تو
اين رفته راه ناحق
در خون نشسته بهتر

بی تو من طوفان زده دشت جنونم...
صید افتاده به خونم...
تو چطور می گذری غافل از اندوه درونم؟؟؟؟؟؟
گناه....
در این دنیا نکردم من گناهی
فقط کردم به چشمانت نگاهی
اگر اینک نگاهی شد گناهی مجازاتم بکن هر طور که خواهی
در این دنیا من اورا می پرستم
هم او را هم خدا را می پرستم
تمام مردمان یکتا پرستند ولیکن من دو تا را می پرستم...
گریه...
منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم
آن قدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو بگفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم

![]()
تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد ![]()
دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی ![]()
گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد ![]()
و دست های سپیدش را به آب می بخشید ![]()
و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند...![]()
مي خـــــوام از تو بنويســــــم
براي تو كه در تمام لحظاتم وجود داري
خنده هـــايم براي توســــــت
با تو بودن مرا شاد مي كند و بي تو بودن مرا گريان.
تو با من هســــتي در حالي كه در كنـــارم نيستــي
تو با مني چون در قلب منـي.
قلــــبم را با دنيا عوض نمي كنــــم چون تو در آني
و من تنها تو را دوستــت دارم
كه سبزي مانند بهار ، استواري مانند كوه ،
لطـــيفي مانند گـــل و رواني همچون دريا
