کاش می شد که کسی می آمد
این دل خسته ی ما را می برد
چشم ما را می شست
راز لبخند به لب می آموخت
کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس ها همه خالی بودند
آسمان آبی بود
و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید

چرا رفتی؟
نمیدانم چرا شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا تا کی برای چه ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه
میبارید و بعداز رفتنت انگار کسی حس کرد که من بی تو تمام هستی ام از
دست خواهد رفت انگار کسی حس کرد که من بی تو هزاران بار در هر لحظه
خواهم مرد و من با آنکه میدانم تو هرگز یادمرا با عبور خود نخواهی برد هنوز
آشفته چشمان زیبای تو ام برگرد...........
تقدیم به آنکه عشق را در چشمان بی فروغ ساحل دید

آدما از آدما زود سير مي شن
آدما از عشق هم دلگير مي شن
آدما رو عشقشون پا مي ذارن
آدما آدمو تنها مي ذارن
منو ديگه نمي خواي خوب مي دونم
تو كتاب دلت اينو مي خونم
*****
يادته اون عشق رسوا يادته
اون همه ديوونگي ها يادته
تو مي گفتي كه گناه مقدسه
اول و آخر هر عشق هوسه
آدما آخ آدماي روزگار
چي مي مونه از شماها يادگار
*****
ديگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب دو رو خسته شدم
نمي خواي بموني توي اين خونه
چشم تو دنبال چشماي اونه
همه ي حرفاي تو يك بهونه ست
اون جهنمي كه مي گن اين خونه ست
گریه عشق
وقتي که گريه ام ميگيره دلم ميگه مبارکه
قدر اشکهاتو بدون هنوز چشات بي کلکه
وقتي که گريه ام ميگيره يه آسمون باروني ام
اما به کي بگم خدا من تو خودم زندوني ام
سرمو بالا مي گيرم کسي جوابم نميده
خيلي شب هاست يه رهگذربه گريهام نخنديده
يه روزو روزگاريه منو يه دنيا بي کسي
شدم يه مشت خاطره يه کوره ي دلواپسي
مي خوام تلافي نکنم حرمت دل رو ميشکنم
دارن به جرم ساده گيم چوب حراجم مي زنن
تو اين ولايت غريب دل مرده ها عزيز ترن
قحطي عشق عاشقاست قلب هاي سنگي مي خرن
بعد رفتن من.....
اگر روزی به سراغ من آمد بگویید کاش هیچوقت نمی رفتی ویا اگر
رفتی کاش زود برمیگشتی...
به او بگویید دیر آمدی...خیلی دیر....
وقتی از دنیا رفتم چشمانم را باز بگذارید تا همه بفهمند که تا آخرین
لحظه ی عمرم منتظر بودم واگر او هنوز عاشقم بود او را به
قبرستان بیاورید واز او بخواهید تا پایش را بر قبرم بگذارد تا روحم
آرام گیرد.
اگر فانوس بالای قبرم روبه خاموشی بود به او بگویید با اشک
چشمانش به آن جان بخشد....................

گویند غروب جایی است که آسمان زمین را می بوسد
من امشب برای تو غروب میکنم
کجایی آسمان من؟!!

زندگی
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش ونگاری که خودت میخواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار قالی زندگی ات را نخرند

حقیقت
مي روم شايد فراموشت کنم ... با فراموشي هم آغوشت کنم
مي روم از رفتن من شاد باش ... از عذاب ديدنم آزادباش
گر چه تو تنها تر از ما مي روي ... آرزو دارم ولي عاشق شوي
آرزو دارم بفهمي درد را ... تلخي بر خوردهاي سرد را

...............................................................
ديگه يار نمي خوام وقتيكه مي بيني عشق دوروغه چراغش بي فروغه
آخه وقتي كه وفا نيست عشقو عاشقي چيست؟؟؟
............................................................
بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنارش باشي و بداني كه هرگز به او نخواهي رسيد هيچ كس لياقت اشك هاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد ... باعث ريختن اشك هاي تو نمي شود
عشق
|
كاش قلبم درد پنهاني نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشت كاش مي شد دفتر تقدير عشق حرفي از يك روز باراني نداشت كاش مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود و قرباني نداشت
هرگاه دفتر محبت را ورق زدي و هرگاه زير پايت خش خش برگها را احساس كردي هرگاه در ميان ستارگان آسمان تك ستاره اي خاموش ديدي براي يكبار در گوشه اي از ذهن خود نه به زبان بلكه از ته قلب خود بگو: يادت بخير
|

همه بغضشون گرفته چرا بارون نمياد!؟